به بهانه پخش ترانه « ابی » از سیمای جمهوری اسلامی ایران
صدا و سیما در سالهای پس از جنگ با بهانه تزریق روحیه شادمانی به پیكر رنجدیده و جنگ زدۀ اجتماع آرامآرام ، وارد عرصه جدیدی از تولید فرهنگی و هنری شد كه بارزترین وجه آن، موسیقی بود. در این سالها اگر چه اساتید و «معلم»های فراوان عرصه فرهنگ و هنر و ادب به درستی اعتقاد داشتند باید برای نسل جوان آثار متنوع هنری تولید كرد اما نامشخص بودن برنامه و استراتژی همین اساتید، باعث شد تا «بازتولید» آثار گذشته در قالب «بازآفرینی شخصیتهای هنری» نمود یابد؛ به دنبال این، عرصه موسیقی در صدا و سیما و پس از آن فرهنگ و ارشاد ، پر شد از چهرههای جوانی كه هر یك بازآفریدۀ یكی از خوانندگان ایرانی خارج از كشور بودند. اعتراضها ثمرهای نبخشید و صدا و سیما و به پیروی آن وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بدون توجه به حرمت حقالناس، آثار فراوانی را به جامعه هنری كشور عرضه كردند كه در بخشی از آنها حتی كارهای گذشته مجدداً اجرا و ارائه شده بود؛ و این داستان «تولید» همچنان ادامه یافت. با پایان دورۀ دهساله حكومت دكتر لاریجانی بر بزرگترین دستگاه تبلیغی كشور ، امیدها برای دور شدن این رسانه از سیئات گذشته و پر رنگ شدن ارزشهایی كه خون شهدا و روح امام را پشتوانه خود داشت قوت گرفت . اما ماههای آغازین حكومت رسانهای جدید حكایت دیگری قلم زد ؛ غائله جامعۀ ایرانی ستیز اعراب و شیطنت امریكاییان در نشریه نشنال ژئوگرافیك باعث شد تا یكبار دیگر مسئله «تولید» فرهنگی و هنری و ناكارآمدی دستگاه عریض و طویل صدا و سیما در جایگزینی آثار كارآمد به جای آثار پیشین ـ حتی در تفكر و نگرش جدید این رسانه ـ بارزتر از پیش خودی نشان دهد: در مراسم پایانی هفته نیروی انتظامی كه اتفاقاً با حضور مسئولین این نیرو برگزار و بهصورت مستقیم از صدا و سیما در حال پخش بود؛ خوانندۀ نام آشنای پاپ و نسل جوان! ـ كه بهصورت كاملاً اتفاقی بازآفریدۀ یكی از خوانندگان مشهور و البته دور از وطن بود ـ شروع به خواندن ترانه خلیج همیشگی فارس كرد. برنامه زنده به سرعت قطع شد؛ و این سوال كه چرا نظام «تولید» ایرانی نتوانسته است در اینهمه سال از عمر حكومت با ارزش اسلامی اثری درخور تولید كند بهگونهای كه مجبور به اجرای مجدد یك ترانه قدیمی نشویم بیپاسخ ماند. اما داستان به همین جا ختم نشد؛ روزنامه جامجم در اقدامی قابل تقدیر فراخوان تولید سمفونی خلیج فارس را مطرح كرد و این امیدواری به وجود آمد كه صدا و سیما در دورۀ جدید فعالیت خود به خلق آثار جدید چشم دوخته است. *** جمعه شب (25/10/83) به روال مرسوم هر شب پای تلویزیون ـ و اینبار هم شبكه سه سیما ـ در حال تماشای مجموعه « كمربندها را ببندیم » بودم. برنامه به اجرای ترانههایی از آقای ملكی ـ صاحب آژانش هواپیمایی ملكی ایرلاین ـ اختصاص داشت كه در ادامه شیخ سعید عرب هم هوس خواندن كرد. به اصرار او و هماهنگی اسكندر ـ داماد آقای ملكی ـ قرار شد او ترانهای را لبخوانی كند ـ دقت كنید كه اینجا هم قضیه تولید در میان است وقتی نمیتوانیم چیزی تولید كنیم میتوانیم تولیدات گذشته را بازآفرینی كنیم ـ سرانجام شیخ سعید به روی سكو رفت و آواز لبخوانی شدۀ او نشان داد كه موضوع «تولید» در صدا و سیما و موضع این رسانه در حكومت جدید چیزی جز یك دهنكجی بزرگ به همه آرمانها و تلاشها و مجاهدتهای خاموش امام و شهدا نبوده است: اینبار عین ترانه خلیج همیشگی فارس از صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران بخش شد تا نشان دهد و ثابت كند 25 سال تلاش و مجاهدت و شهید دادن و زجر كشیدن و جام زهر نوشیدن چیزی جز بازگشت دوباره و از ناچاری به همان نظام سابق نیست! اکنون ، صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران كه باید مطیع و مجری اوامر ولایت باشد اكنون در مظان این پرسش است كه چگونه میخواهد و میتواند پاسخگوی اعتماد رهبر معظم انقلاب اسلامی شود؟ به راستی این سؤال مطرح است كه صدا و سیما در دورۀ جدید حافظ كدام نظام ارزشی خواهد بود؟ و در این دوره آیا به بهانههای مختلف _ و درحالیكه تنگنظرانه برخی از سلایق شخصی را به نام دین و دین داری ، اعمال میكنیم _ راه رقاصهها نیز به این عرصه باز خواهد شد؟ صدا و سیما باید پاسخگوی این سوال باشد كه چرا به جای پرداختن به «تولید»، تكرار ترانههایی را پیشرو گرفته است كه زمانی جوانان این شهر و دیار به خاطر گوش دادن آن مؤاخذه میشدند؟ و آیا پخش چنین كارهایی دهن كجی به مولّدان عرصه هنر و ادب نیست؟ و آیا در پیشگاه خدا و امام ، توجیه منطقی برای اعمالی كه برنامه آن را پیشاپیش ریختهایم خواهیم داشت؟ *** زمانی پس از رفتن آقای لاریجانی، نشریهای نوشت: «لاریجانی مسند صدا و سیما را ترك كرد اما آیا صدا و سیما نیز سنت لاریجانی را ترك خواهد كرد؟» اكنون به نظر میرسد صدا و سیما بدون ترك آن سنت، به سرعت در حال تكثیر بخشهای نكوهیدۀ روشهای گذشته است.