«اقتصاد فرهنگ» اصطلاحی است که این روزها در جریان فعالیت های فرهنگی بسیار شنیده می شود و فعالان فرهنگی درباره آن نظر می دهند .مناقشه در رابطه اقتصاد و فرهنگ باعث شده تا این واژه مورد توجه قرار گیرد. سوال اینجاست در یک کار فرهنگی ، اصل فرهنگ است یا اقتصاد؟ به عبارتی دیگر ( کمی ملایم تر ) نقش هر کدام از این دو ( فرهنگ و اقتصاد ) چقدر است؟ در پاسخ به این سوال باید گفت كار فرهنگي در نهاد خودش اقتصاد هم دارد. مثلاً در حوزه آموزش و پرورش وقتي شما در آموزش عمومي مردم سرمايهگذاري ميكنيد ظاهراً يك هزينه اتفاق ميافتد، اما عملاً نيروي انساني آينده پرورش داده ميشود و سرمايهها را به نيروي انساني تبديل ميكنيد. نيروي انساني هم صرفاً سرمايه فرهنگي نيست. سرمايه اقتصادي است.
يعني وقتي براي نيروي انساني مزد تعيين شده و براي وقت او بها در نظر گرفته ميشود و از كار و دستاورد و توليدات او بهره ميبريم، مسلماً راجع به يك كار اقتصادي صحبت ميكنيم و يك كار فرهنگي نيست و این به اين معني است كه فرهنگ غير اقتصادي نیست،كاملاً اقتصادي و همخوان با معيارهاي اقتصادي است.
بر این اساس كار فرهنگي ای نداريم كه در آن درآمد وجود نداشته باشد، منتهی آيا ما درآمد را لزوماً معادل پول ميدانيم يا معادل سرمايه؟ براي همين به طور كلي ميتوان گفت نه اقتصادي داريم كه بدون فرهنگ باشد و نه فرهنگي داريم كه اقتصادي نباشد بلكه نحوه محاسبه درآمدها و واحدهاي ارزشگذاري اينها است كه بايد تعريف شود تا در ذهنها درست جا بيفتد.
در حوزه نشر هم همين كاركرد به نوعي وجود دارد ولي به پنهانتر.وارد حوزه نشر كه ميشويم اينجا در مورد محصولات فرهنگي صحبت ميكنيم. يعني كالاهايي كه از نظر كالايي بودن در حوزه اقتصاد هستند و از حيث محصول فرهنگي در حوزه فرهنگ . يعني باز آنجا در حوزه نشر و توليد محصولات فرهنگي با كالاهايي مواجه هستيم كه هم بهاي تمامشده دارند و هم قيمت پشت جلد. هم سرمايه اقتصادي ما حساب ميشوند و هم فرهنگي. ميخواهيم اين را بگوييم كه هيچ خط مشخص بارز سفيد يا سياه دو حوزه اقتصاد و فرهنگ را در محصولات فرهنگي از هم جدا نميكند. اينها در هم ادغام هستند و كتاب به عنوان يك كالاي فرهنگي، يك محصول است كه تعريف اقتصادی خودش را دارد و هر محصول فرهنگي ديگر هم ميتواند همينگونه باشد. براي همين است كه در كتاب قيمت تمامشده، هزینه های انبار داری قيمت پشت جلد، حاشيه سود، مصرفكننده و توليدكننده داريد و اينها نشاندهنده اين است كه يك فعاليت اقتصادي كامل در حوزه نشر در جريان است.
اما براي انتشارات سوره مهر و حوزه هنري،دستاوردهاي فرهنگي و ارتقاي دانش و بينش مخاطبان مدنظر است. البته اگر ارتقاي دانش و بينش در مخاطبان داشته باشيم، درآمد هم داشتهايم، اما با همه تأكيدي كه روي اهداف فرهنگي داريم و اينكه درآمدهاي ما در سوره مهر و حوزه هنري درآمدهاي نامشهود براي ما به همراه دارد اما وقتي در كار فرهنگي وارد توليد كالا شديم و كالا توليد كرديم ناگزير از محاسبات اقتصادي هم هستيم و نميتوان گفت يك كار صرفاً فرهنگي ميكنيم و به اقتصاد آن كار نداريم.آن وقت است كه معني ندارد از يك كتاب چه تيراژي به فروش رفته است. يعني صرف توليد آن يك كار فرهنگي است درحاليكه اين يكي از مهمترين سوءتفاهمهاست كه وجود دارد كه تيراژ توليدي يك محصول فرهنگي به معناي يك دستاورد تلقي شود بلكه مطالعه و مصرف آن است كه دستاورد ماست و اثرگذاري آن شاخص دستاوردهاي ماست و براي همين نميتوان اينها را از هم جدا كرد.
اگر محصولي که توليد شد و مخاطبي آن را براساس نيازهاي خود خريداري كرد ميتوان مطمئن بود كه آن محصول به مصرف ميرسد. اگر يك محصول را به جاي هزار نفر 10 هزار نفر بخرند اين معنادار است. اما اگر هزار يا 10 هزار تیراژ از محصول هديه شود معني خاصي ندارد. فقط نشان ميدهد كه پول و سرمايه بيشتري در جامعه منتشر شده بدون اينكه بفهميم آيا مخاطبان اين محصول را ميخواستند يا نه؟ چون احساس نياز و خواستن در مخاطبان محصولات فرهنگي بسيار مهم است. مؤلفههاي اقتصادي بهراحتي ميتواند نشان دهد كه يك اثر در چارچوبهاي مورد اعتناي مخاطبان بوده يا نه. براي همين اينجا اقتصاد براي ما به عنوان يك ابزار يا بستر معنا دارد.
با همه این ها اما اولويت كار فرهنگي است ،نه اقتصادي. منتها در شرايط موجود با توجه به اينكه بنا داريم كار دنبالهدار و ادامهدار فرهنگي انجام دهيم هيچوقت بخش اقتصادي را ناديده نميگيريم و هميشه از دستاوردهاي اقتصادي فعاليت فرهنگيمان استفاده ميكنيم. اما اگر يك جايي به دوراهي انتخاب كار فرهنگي يا اقتصادي برسيم مادام كه بتوانيم خودمان را از نظر اقتصادي تأمين كنيم اولويت را به كار فرهنگي ميدهيم. كما اينكه همين الان هم با توجه به تقاضاي بالايي كه در مورد برخي از كتابهاي سوره مهر وجود دارد كتابها با نصف بهاي پشت جلد كتابهاي مشابه در بازار عرضه ميشود. اگر كار اقتصادي براي ما در اولويت بود يقيناً از اين فرصت پيش رو استفاده ميكرديم و بخش اقتصاديمان را پررنگ ميكرديم و ميتوانستيم به اهداف اقتصاديمان برسيم.